• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۸-۱۶ - ۰۰:۱۵
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

ماجرای «زندانبان یهودی»

رمان «زندانبان یهودی» نوشته سیدسعید هاشمی، نویسنده، شاعر و رمان‌نویس از سوی انتشارات جمکران منتشر شد. هاشمی این‌بار در جدیدترین اثر خود، به سراغ زندگی و زمانه امام موسی‌کاظم(ع) رفته است و روزگار پرخفقان اواخر عمر این امام بزرگوار، رنج‌ها و سختی‌هایی را روایت می‌کند که در زندان‌های بنی عباس به ایشان تحمیل شده بود. 

ماجرای «زندانبان یهودی»

رمان «زندانبان یهودی» نوشته سیدسعید هاشمی، نویسنده، شاعر و رمان‌نویس از سوی انتشارات جمکران منتشر شد. هاشمی این‌بار در جدیدترین اثر خود، به سراغ زندگی و زمانه امام موسی‌کاظم(ع) رفته است و روزگار پرخفقان اواخر عمر این امام بزرگوار، رنج‌ها و سختی‌هایی را روایت می‌کند که در زندان‌های بنی عباس به ایشان تحمیل شده بود. 
دوره‌ای که امام کاظم(ع) و فرزندان ایشان در آن می‌زیستند، به‌ویژه برای شیعیان، از دوره‌های بسیار بااهمیت است. در این دوران شبکه وکالت سامان مشخصی گرفته و سازمان ‌یافته است. همچنین در این دوره فعالیت‌های شیعیان در عرصه‌های مختلف فرهنگی و سیاسی وجود داشت و قیام‌های بسیاری علیه حکومت عباسی شکل گرفت. به همین دلیل امام موسی‌کاظم(ع) به‌عنوان امام و پیشوای شیعیان، همیشه از سوی حاکمیت وقت تحت نظر و زندانی بودند. 
ماجرای رمان «زندانبان یهودی» در چنین روزگاری روایت می‌شود، زمانی که امام موسی‌کاظم(ع) تحت نظارت شدید امنیتی در زندان‌های مختلف نگه‌داری و از زندانی به زندان دیگر منتقل می‌شوند. سندی بن‌شاهک، رئیس شرطه‌های بغداد که به سفاکی و دشمنی با شیعیان و علویان شهره است، امور را در دست دارد. سندی یهودی است که به ظاهر مسلمان شده و در پی شناسایی سازمان وکالت است و افراد سازمان وکالت را زیر نظر دارد و نمی‌خواهد مردم هیچ ارتباطی با امام(ع) داشته باشند؛ در غیر این صورت دستگیر و شکنجه می‌شوند. 
خلیفه‌ عباسی سندی را به کاخ دعوت می‌کند و به او ماموریت می‌دهد تا امام(ع) را تحت نظارت خودش قرار دهد و زندانی کند. این بخش مرحله دیگری از زندگی امام(ع) را روایت می‌کند، مرحله‌ای که در آن امام و پیشوای شیعیان در زندان قرار دارد و مورد ظالمانه‌ترین شکنجه‌ها و محدودیت‌ها قرار می‌گیرد. سندی با پذیرش این مأموریت، امام موسی‌کاظم(ع) را به خانه خودش می‌برد و در چاهی عمیق و نمناک زندانی می‌کند و شکنجه می‌دهد، اما همه چیز آن‌طور که سندی انتظار دارد، پیش نمی‌رود... . 
در منابع تاریخی از جمله امالی شیخ‌صدوق درباره شرایط امام(ع) در دورانی که در زندان سندی به سر بردند، آمده است: امام(ع) مدت چهار سال در زندان او بود که به شهادت‌شان انجامید. زندانبان امام در این مدت «مسیب» بود که از کارگزاران حکومت بنی‌عباس به شمار می‌رفت و سمت‌های نظامی و امنیتی داشت. وی ابتدا به امام(ع) گرایش داشت و در مقطع پایانی عمر حضرت نیز به امام اظهار علاقه می‌کرد و گرایش به علویان داشت. امام(ع) نیز گاه سخنان و پیام‌هایی با او در میان می‌گذاشتند.  زندان سندی بن‌شاهک را به دلیل مسئولیت مسیب در اداره آن، «زندان مسیب» نیز می‌نامیدند و محل آن نزدیک باب‌الکوفه بغداد بود. دوران این حبس بر امام(ع) بسیار سخت گذشت. در صلواتی که هنگام زیارت امام خوانده می‌شود: «الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ... » به فشارها و شکنجه‌های جسمی و روحی امام(ع) در این زندان اشاره دارد. شهادت مظلومانه امام(ع) نیز در همین زندان روی داد که با خرمای زهرآلود بود. 
در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:
«با اخم نگاهش کردم. ترسید و قدمی به عقب رفت. همه مامورین من می‌دانستند که نباید در کارهایم دخالت کنند. گفتم: «برو، شلاق مرا بیاور.»   مسیب رفت و آمد. شلاق را به دستم داد. گفتم: «حالا کاری با این پیرمرد می‌کنم که یاد بگیرد وقتی کسی به او محبتی نشان می‌دهد، باید تشکر کند.» 
مسیب جلو آمد و با لبخند گفت: «اگر اجازه بدهید من شام او را بدهم.» 
در چشم‌های مسیب نگاه مشکوکی می‌دیدم. احساس می‌کردم بیش از اندازه دلسوزی می‌کند. شلاق را چندبار به کف دستم کوبیدم و گفتم: «هان؟ چه شده است مسیب؟ نگران زندانی من هستی! نکند با او سر و سری داری؟»
شرمگین خنده‌ای زد و گفت: «چه سر و سری؟ من اینجا فقط یک نگهبان هستم. اما راستش را بخواهید، موسی‌بن‌جعفر(ع) امروز روزه بوده است. دیشب هم افطار نکرده. شاید توانایی حرف زدن نداشته باشد.»  هلش دادم به کناری و گفتم: «تو در کار من دخالت نکن. مگر هوس شلاق کرده‌ای؟...»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟